اگر معروفترین ضربالمثل درباره نیکوکاری را گزاره «در کار خیر حاجت استخاره نیست» بدانیم، احتمالا فعالیتهای استارتاپ «مومنت» دیگر برای ما عجیب نباشد؛ مومنت متشکل از گروهی جوان بااستعداد و خلاق است که با استفاده از بهروزترین و سریعترین تکنولوژی این روزها یعنی بلاکچین، فعالیتهای خیرخواهانه و سرویسی نوآورانه در حوزه نیکوکاری و اجتماعی ارائه میدهند. جالبترین نکته فعالیت این استارتاپ هم در همین جا خلاصه میشود؛ زیرا فناوری بلاکچین، تکنولوژی جدیدی است که بیش از هر چیز دیگر، ابزاری برای سرمایهگذاری است اما گروهی از جوانان توانستهاند یک کسب و کار اجتماعی را با استفاده از آن جلو ببرند. «سوگل ثابتفر»، مدیرعامل مومنت است که با «کارآفریننیوز» به گفتگو نشسته است.
خانم ثابتفر، لطفا بگویید که چرا به فکر راهاندازی مومنت افتادید و کمی هم درباره مومنت توضیح دهید.
مومنت، پلتفرمی بر بستر تکنولوژی بلاکچین است که برای ثبت لحظهها به صورت ماندگار استفاده میشود؛ اگر بخواهیم صادق باشیم برای شروع ما از این پلتفرم در عرصه نیکوکاری استفاده کردیم. در واقع میخواستیم بدانیم که در کجا لحظههای ماندگار بیشتری رخ میدهد و اصلا کدام لحظهها ارزش ثبت کردن دارند؛ در نتیجه به نیکوکاری رسیدیم. ما لحظهها را به کمک خیریهها و تکنولوژی بلاکچین، تبدیل به انافتی میکنیم تا مردم مطمئن شوند اقدام مثبتی که میخواستند واقعا اتفاق افتاده است و بدانند همه چیز شفاف است.
چه شد که به بستر بلاکچین رسیدید؟ راههای دیگری هم وجود دارد که افراد مطمئن شوند مسیر نیکوکاری مد نظر آنها، واقعا رخ داده است.
بلاکچین خودش یک تکنولوژی جوان است و ویژگیهای جذابی دارد؛ من به دلیل سابقهای که در کار با فناوری و همچنین کسب و کارهای نوپا دارم؛ چند سال است که به حوزه فناوری بلاکچین و مشتقات آن بسیار علاقمند شدهام. انافتی، ویژگیهایی دارد که برای ما جذاب است؛ ما با استفاده از این فناوری میتوانیم کاربردهای جدیدی در این بخش تعریف کرده و کاربردی واقعیتر از نیکوکاری عرضه کنیم که ملموس و عینی است. وقتی ما به کمک این تکنولوژی جدید، یک لحظه خاص ـآن هم لحظه نیکوکاری ـ را برای مسبب آن لحظه، شخصیسازی میکنیم، میتوانیم امیدوار باشیم که تاثیر انجام کار خیر و همچنین تمایل فرد برای تکرار کار خیر، عمیقتر خواهد شد.
همچنین، از سوی دیگر، ما معتقدیم افراد خیر، باید علاوه بر دهنده، گیرنده هم باشند. ثبت لحظه اثر کمک، به صورت انافتی موجب میشود لحظه با نام صاحب اثر ماندگار شود؛ یعنی کار خیر با مالکیت معنوی خود فرد رخ دهد. ان اف تیها ابدی هستند، همانطور که می دانید دادهها بر بستر بلاکچین ماندگارند و امکان از بین رفتنشان و جود ندارد، ویژگی بسیار مهم دیگر دارایی دیجیتال بودند و قابلیت خرید و فروش ان اف تی ها هست که با این ویژگی ما به دنبال ایجاد چرخه نیکوکاری هستیم تا فرد خیر درگیر کارهای نیک خود باقی بماند و افراد دیگر را هم تشویق به نیکوکاری کند. اینها، ارزشهایی است که بلاکچین به ما میدهد و برای همه افراد هم جذاب است. فناوریهای جدید به خصوص بلاک چین، متحولکننده عمل میکند و ما دوست داریم به کمک آنها نقشی ایفا کنیم تا بتوانیم از آن در راه خیری استفاده کنیم.
درست است؛ شما فرمودید پیش از مومنت هم تجربه کار در کسب و کارهای نوآورانه داشتید؛ لطفا درباره آنها هم توضیحات مختصری به ما دهید.
من از سال ۹۲ شروع به کار در فضای کسب و کارهای نوپا کردم و به کسب و کارهای نوپا علاقمند بودم. در واقع، روزی نیست که دوست نداشته باشم درگیر چالشهای نوآورانه استارتاپها شوم. به تازگی هم به فضای بلاکچین ورود کردهایم. من از سال ۹۲ شروع به کار در فضای کسب و کارهای نوپا کردم و به کسب و کارهای نوپا علاقمند بودم. در واقع، روزی نیست که دوست نداشته باشم درگیر چالشهای نوآورانه استارتاپها نباشم. و الان هم با استارت آپ بلاکچینی مومنت همراه هستم.
خانم ثابتفر، گفتید که نیکوکار باید همزمان هم گیرنده باشد و هم دهنده حالا من میخواهم بپرسم آیا تاثیر مثبت این نگاه را در مومنت احساس کردید که این قدر بر آن تاکید دارید؟
اگر بگویم این اتفاق یکی از اهداف بزرگ مومنت بوده است، بزرگنمایی نیست. البته، همین، یک چالش بزرگ در تمام دنیاست و موسسههای زیادی تلاش میکنند که خیران تنها دهنده نباشند و به ازای آن چیزی که پرداخت یا اهدا میکنند، آوردهای داشته باشند. در دنیای سنتی، افراد خیر به دلیل حس خوبی که در آنان ایجاد میشود، نیکوکاری میکنند اما این حس تا وقتی که خیر مطمئن نباشد کمک او واقعا به دست فرد نیازمند رسیده است، چندان اثرگذار نخواهد شد. به همین دلیل هم برای ما مهم بود که بتوانیم حس خوب نیکوکاری و اطمینان از انجام آن را بتوانیم انتقال دهیم. این حس خوب هم بدون نمود عینی محسوس منتقل نمیشود. به هرحال، ما از فناوریهای جدید مانند بلاکچین و انافتی نتایج خوبی گرفتیم؛ به گواه مجموع واکنشهایی که در کمپینهای نیکوکاری خود میگرفتیم، متوجه شدیم که ما خیرها را به سمت گیرنده بودن، پیش بردهایم.
چقدر هم عالی. قبل از شما کسی چنین ایدهای در سر داشت؟ منظورم این است که آیا شما اولین کسب و کاری بودید که چنین ایدهای را اجرایی کرده باشد؟
ما درباره فناوری جدیدی مانند انافتی و بلاکچین حرف میزنیم که در دل یک کسب و کار قرار دارد. آن هم کسب و کاری که سویههای اجتماعی دارد؛ بنابراین چنین ایدهای تا حدی سخت به نظر میرسید اما ما توانستیم از ابزارهایی استفاده کنیم که افراد با فضای آن ناآشنا هستند و جواب هم گرفتیم. پیش از این، خیران و افرادی که قصد داشتند نیکوکاری کنند، به فردی که امین آنها بود، پول میسپردند تا به نیازمندان کمک کند.
بعد از چندین سال، شیوههای جدیدتر نیکوکاری به وجود آمد؛ شیوههایی مانند قلکهای نیکوکاری یا استندهایی برای عرض تسلیت و ترحیم برای مراسم های گوناگون. به همین دلیل هم مردم با این که روشهای جدید در فعالیتهای نیکوکارانه آنان اضافه شود، بیگانه نبودند. زمانی که ما این روش جدید را به حوزه نیکوکاری اضافه کردیم، با واکنشهای خوبی مواجه شدیم. البته، برای ما مهم بود که مردم درگیر کار کردن با بلاکچین نشوند و تنها از این که لحظه کمک کردن و نیکوکاری آنان تبدیل به یک اثر ماندگار شده است، لذت ببرند و به انجام آن علاقمند شوند. وقتی یک نیکوکار، لحظه اثر کمک خود را به صورت انافتی دریافت کند، نفس عمل نیکوکاری نیز برایش جذاب خواهد شد. از سوی دیگر اگر خیری هیچ ایدهای درباره بلاکچین یا انافتی نداشته باشد، مهم نیست؛ چرا که اندازه بازار افراد آشنا به بزرگ نیست.
انافتیها به طور کلی برای سرمایهگذاری هستند اما ما کاربرد جدید برای انافتی در نظر گرفتهایم. بسیاری از خیریههای بزرگ دنیا هم به همین سمت پیش رفتهاند؛ اما باید بدانیم که این تکنولوژی جوان است و نمیتوان انتظارات زیادی از آن داشت.
در بخشی از صحبتتان به درستی اشاره کردید که کاربرد بلاک چین بیشتر سرمایهگذارانه است. دوست دارم بدانم که چگونه توانستید کانسپتی شبیه به نیکوکاری را با چنین ابزاری که جنبه مادی دارد پیوند بزنید.
من نمیتوانم بگویم که این تصمیم اصلا چالشی برای ما نداشت. اساسا خلق و ایجاد داستان برای ساختن انافتی لحظه اثر کمک و نیکوکاری بسیار سخت بود. در آن سوی ماجرا هم حتی افرادی که با انافتی کاملا آشنا هستند هم این تکنولوژی را این گونه نمیشناسند. ما برای کاربرد جدیدی که از این تکنولوژیهای جدید ساخته بودیم نیاز به سناریو و داستان داشتیم. مومنت در تمام این مدت، به طور مدام سعی میکرد که داستان خود را کامل کند؛ با توجه به فیدبکهایی که از خیرین میگرفتیم هم به نظرم ما در مسیری قرار داریم که به زودی پیشرفت بیشتری خواهد کرد؛ بنابراین باید به این روند امیدوار باشیم. به هرحال نمیتوان کتمان کرد که ما هم با پول درگیر میشویم؛ زیرا ما کمکهای مالی را جمعآوری میکنیم و در ازای آن انافتی به خیران تقدیم میکنیم تا اثری از لحظه همدلی با انسانها، برای آنان باقی بماند و در نهایت ترغیب به دوباره کمک کردن شوند. ما تدابیری اندیشیدیم که خیران میتوانند برخی از انافتیها را هدیه دهند.
این تفکر باعث نشد که جامعه هدف شما کوچک شود؟ اصلا چه کسانی جامعه هدف شما را تشکیل میدهند زیرا خیران به طور عمومی مسن هستند و با تکنولوژی هم غریبهاند.
از آن جایی که بازار افراد آشنا با بلاکچین کوچک بود، زمانی که کار را شروع کردیم، نمیتوانستیم تنها مخاطبان آشنا با بلاکچین را در مارکت خود قرار دهیم. به همین دلیل شروع به آگاهیرسانی و اطلاع رسانی کردیم. به طور طبیعی، هر استارتاپ در ابتدای فعالیت خود، به شبکههایی که از قبل ساخته و روابط قبلی خود وابسته است. ما هم از این امر مستثنی نبودیم و ابتدا از نتورکی که از پیش با ما در ارتباط بود فیدبک گرفتیم؛ با شروع این فرایند به جامعه آماری جوانها رسیدیم زیرا به تکنولوژی علاقمند هستند. البته لازم است توضیح دهم که در آن زمان، اصلا به این که این جوانان با بلاکچین آشنا هستند یا نه توجه نکردیم و تنها معیار خود را علاقمندی به تکنولوژی مشخص کردیم. خود فعالیت نیکوکاری هم این فضا را میطلبید زیرا مشارکت جوانان در امور نیکوکارانه مهم است؛ خیران سنتی به روشهای قدیمی فعالیتهای خود را انجام میدهند و زیاد با تکنولوژیهای روز آشنا نیستند اما ما با این روشها میتوانیم جوانان را هم متوجه خود کنیم.
انتخاب جوانان به جز علاقه به تکنولوژی دلیل دیگری داشت؟ آخر جوانان کمتر به فعالیتهایی مانند نیکوکاری توجه میکنند.
ما نسل جوان را به دلیل عدم موفقیت ما در جلب اعتماد آنان و این مساله که شفافیتی در روند فعالیتهای خیریهها نبود از دست دادهایم. جوانان، باهوشتر هستند و همچنین دوست دارند از تکنولوژیهای مدرنتر استفاده کنند. با توجه به همین اطلاعات، ما هم سعی کردیم آنها که به فناوری علاقمند هستند را درگیر کار نیکوکارانه کنیم. به اضافه اینکه آینده بر پایه تفکر جوانان خواهد بود و اگر میخواهیم نیکوکاری ادامه پیدا کند باید جئانان را درگیر مسائل خیر و نیک کنیم.
از سال ۱۳۹۲ تا حالا که گفتید شروع به کار کردید، تاکنون شکست خوردهاید؟
قطعا هر استارتاپی روزهای خوب و روزهای بد دارد. هیچ نقطه موفقیت مشخصی برای استارتاپها وجود ندارد. از سوی دیگر، تعاریف متفاوتی از موفقیت و شکست وجود دارد که میتوانند اصلا روزانه باشند. به نظر من شکستها، همگی تجربیاتی هستند که به موفقیت برسیم. ما هم قطعا شکستهایی داشتهایم زیرا ممکن است تصمیمات اشتباه زیادی در طول این سالها گرفته باشیم که اجرای آنها در بازار شکست بخورد اما رویکردهای خود را پس از شکست اصلاح کردیم. مهم است که بدانیم ما باید با کاربران خود تعامل کنیم؛ در واقع، باید سعی کنیم در هر دو طرف پلتفرم، بازی خوبی ارائه دهیم. اصلا همین تعامل میان ما و مشتریان ما برای خودمان بسیار ارزشمند است. مهم ترین چیزی که در این سالها یاد گرفتم، این بود که اگر در زمین نوآوری وارد بازی شدیم بسیار مهم است که نظرات بازیکنان آن زمین را به خوبی بشنویم و تعامل ایجاد کنیم.
خانم ثابتفر به نظر شما بزرگترین چالش استارتاپها در ایران چیست؟
استارتاپها به طور کلی از چالش جداییناپذیر هستند. شاید همه ما استارتاپهای داخلی از وضع برخی قوانین، وضعیت اینترنت و مسائلی از این قبیل رنج ببریم و این طبیعی است زیرا همه ما در یک اکوسیستم زیست میکنیم اما جنس فعالیت استارتاپها نسبت به بازارهای دیگر متفاوت است. بنابراین نادیده گرفتن این تفاوتها، ممکن است منجر به ایجاد رویهها و وضع قوانین شود که باعث زیان همه استارتاپهاست. نفس کار استارتاپ با چالش عجین شده و قرار است هر روز چالشهای خود را با خلاقیت حل کند. مشکلات استارتاپها، پیش از این هم به صورت معمول در جامعه وجود داشت. به خصوص با اپیدمی ویروسی مانند کرونا که رفتارهای کاربران را عوض کرد، استارتاپها همگی دچار مشکل شدند؛ خوب همین هم یک چالش استارتاپی است دیگر. ویژگی چابک بودن استارتاپها اینجا و در این بحران خود را نشان داد؛ بنابراین آنها توانستند خیلی سریع خود را با شرایط جدید وفق دهند.
افراد همسن شما معمولا سرخورده و ناامید از وضعیت کشور هستند؛ شما و تیم جوانتان چگونه توانستید در این فضا رشد کنید؟
به نظرمن هدفگذاری و همچنین همراستا شدن با هدف خیلی مهم است؛ باید افرادی را برای ملحق شدن به تیممان پیدا کنیم که همراستا با اهداف ما باشند. منظورم این است که هدفهای ما با اهداف زندگی شخصی آنان موازی باشد. به جز این، استارتاپ وظیفه دارد که همتیمیهای خود را ترغیب کند در راه اهدافشان قدم بردارند و همتیمیهای خود را به سمت نیل به هدف سوق دهد. تعریف این هدف و شفاف بودن آن هم لازمه این حرکت است؛ ما سعی کردیم کانسپت نیکوکاری را به عنوان مفهومی جدید آن هم با استفاده از تکنولوژیهای جدید عرضه کنیم. همتیمیهای ما هم به همین دلایل به کارهای جدید و نوآورانه علاقمند شدهاند؛ زیرا با این رویکرد به این نتیجه میرسند که ما از دنیا عقب نماندهایم و اهدافی مشابه با دنیا داریم. در واقع ما سعی کردیم تصویری بزرگ از اهدافی که خودمان هم در سر داریم به همتیمیهای خودمان هم ارائه دهیم. خداروشکر موفق بودیم و حالا همه هدف مشترکی داریم.
این روش بسیار کاربردی است اما مساله من این است که با توجه به بحران نیروی کار در کشور، اساسا چگونه توانستید چنین تیمی را در کنار خود جمع کنید؟
این مساله که متاسفانه ما با چالش بحران نیروی کار در ایران مواجه هستیم بر کسی پوشیده نیست. اتفاقا مساله برای استارتاپها محسوستر هم هست زیرا نیروی جوان که با استارتاپها نیز آشناست و خلاقیت دارد، در حال مهاجرت است.
جنگ دنیا، دیگر جنگ بر سر نیروی انسانی کارآمد است و شرایط در ایران بدتر نیز شده؛ در واقع من هم خوششانس بودم که به خاطر سوابقی که پیش از این داشتم، توانستم همتیمیهایی پیدا کنم که همه مثل خودم عاشق این کار بودند و همگی کفشهای آهنی پوشیده بودند. همه ما هم سرمان برای چالشهای استارتاپی درد میکرد اما نکتهای که گفتید دقیق است؛ زیرا همه جوانها نیم نگاهی به مهاجرت و درآمد دلاری دارند. نمیشود این مشکلات را نادیده گرفت. هر کسی که قرار است کسب و کار راه بیاندازد، باید با این چالشها آشنا باشد ولی لازم است که یک برنامه دوم هم برای این حل مشکل داشته باشد. البته فرایندهایی مثل ریموت کار کردن هم میتواند بسیار کمککننده باشد.
فعالیتهای نیکوکاری به افراد حس خوبی میدهد اما شما در این حوزه کارآفرینی میکنید. به نظر شما احساس رضایت شغلی در پروژههای نیکوکارانه با پروژههای دیگر متفاوت است؟
این حس خیلی عجیب و خوبی است زیرا فضای نیوکاری واقعا نسبت به حوزههای دیگر استارتاپی تفاوت دارد. نیکوکاری لحظههای متفاوتی خلق میکند. آدمها در فرآیند نیکوکاری گریه خوشحالی و گریه ناراحتی دارند؛ غم غصه دارند. ما هم هر روز احساس متفاوتی داریم که جزو جذابیت های نیکواری است. همین که بتوانید ارزشی افزوده در حوزهای مانند نیکوکاری خلق کنیم، خودش برای ما مهم است. نمی توان حتی توصیف کرد که چقدر حس مفید بودن در این شغل زیاد است.
در آخر، شما چه توصیهای به کارآفرینان جوان دارید؟
استارتاپ توام با نبود قطعیت است؛ بنابراین نترسید و شروع کنید. همین که در شروع کار بدانیم چه میخواهیم، خوب است. تنها راهحلی که ما را از این ابهام نجات خواهد داد، انجام و عمل به ایدههای ذهنی است. ایدههایی که شما در ذهن دارید تا زمانی که اجرایی نشوند، هیچ ارزشی ندارند. شما باید بتوانید با چند نفر درباره ایدهها حرف بزنید و آن را به مشتریان احتمالی خود ارائه دهید. هیچ نگران نباشید؛ زیرا بدترین اتفاق ممکن هم شکست است که هیچ اشکالی ندارد. من حتی اسم عدم موفقیت را شکست نمیگذارم زیرا به نظر من، یک تجربه است. عمل کردن و نترسیدن بسیار مهم و کلیدی است زیرا در فضای کسب و کارهای نوپا و استارتاپی، هیچ ترسی وجود ندارد و شکست امری معمول است.
نظر شما