شما اگر حتی یک کارآفرین باشید و یا کسی که در یک کسب و کاری مشغول به کار در آن است و یا حتی به عنوان کارآفرینی که در آن کسب و کار خیال راهاندازی کسب و کار دیگری را دارد، باشید، نمیتوانید به صرف این ادعا انتظار موفقیت قطعی را از همان ابتدا در آن کسب و کار داشته باشید و باید در وهله اول و قبل از هر چیز ایده کاری را که میخواهید انجام دهید در ذهن خود بسازید. چرا که ایدهها در حقیقت کلید نوآوری هستند و بدون آنها چیز زیادی برای اجرا در راستای پیشرفت و ایجاد کسب و کارهای دیگر وجود ندارد.
با این تفاسیر، شاید شما پیش خودتان فکر کنید و بگویید ایدهسازی مگر چیست که آنقدر آن را بزرگ کردهاید؛ درست است،ایدهها همان نظرات و عقایدی هستند که هر کدام از ما در ذهن خود و در رابطه با مسائل مختلف پیرامون مان داریم، اما از آنجایی که یک کسب و کار یا کارآفرینی و به نوعی در شکل جدیدتر آن استارت آپها پر از ریسک و مخاطره آمیز هستند، داشتن ایده عالی و با کیفیتی که واقعاً راه حلی موثر برای چالشها و مشکلات موجود در بازار باشد و بتواند چیزی را ارائه دهد که موانع قوی را برای رقبای آن ایجاد کند یکی از فاکتورهای اصلی موفقیت در کسب و کار محسوب میشود.
بنابراین بدون داشتن یک ایده خوب، کسب و کار دوامی نخواهد داشت و دیر یا زود میمیرد. حال به این سوال مهم میپردازیم که چگونه باید برای شروع یک کسب و کار ایده پردازی کنیم و در حقیقت ایده خوبی بسازیم که خطر شکست را در آن کسب و کار به حداقل برساند. ایده پردازی فرایند خاص خودش را دارد. بدین صورت که در این مرحله کنجکاو بودن و خلاقیت داشتن در درجه اول اهمیت قرار میگیرد و دو ویژگی کلیدی مورد نیاز برای شروع این روند میباشد. کنجکاوی از مشاهده شروع میشود. برای این کار شما باید تمام محیط پیرامونتان را به نحوی اسکن کنید، یعنی باید هر آنچه را که در اطرافتان اتفاق میافتد یا وجود دارد، ببینید و نسبت به همه مسائل کنجکاو باشید، نشریات و مجلات داخلی و خارجی در مورد نوآوری و نحوه استفاده دیگران از ایدهها را مطالعه کنید، حتی گاهی ممکن است لازم باشد به صحبتهایی که میان همسایگانتان رد و بدل میشود ، داستانها و تجربیات دیگران و هر آنچه که در زندگی روزمره، مردم با آن دست و پنجه نرم میکنند ، گوش دهید تا بتوانید از خلال آن، مشکلات ، فرصتها و ایدههای جدید را شناسایی کنید.
در واقع به قول جورج نلر نویسنده کتاب علم و هنر خلاقیت “باید بتوانیم به هر آنچه که معمولاً بدیهی میدانیم، از نو نگاه کنیم” تا بتوانیم فرضیات غالب ذهنی خود را به چالش بکشانیم و با در کنار هم قرار دادن ایدههای متفاوت و پرسیدن سوالاتی چون “چه میشد اگر__ ؟”و استفاده از خلاقیتمان، راهها و روشهای جدید و ایدههایی را خلق کنیم که با انجام تحقیقات و با مورد آزمایش قرار دادن آنها در بازار هدف و با در نظر گرفتن روندهای بازار بهترین ایده را انتخاب کنیم و بدانیم این ایده نیاز چه کسانی را برآورده میکند.
به این خاطر که وقتی ما ایده پردازی میکنیم، در واقع به دنبال راه حلهایی هستیم که در جهت خدمت به مردم و رفع نیازهای آنها باشد و مردم، محور اصلی و به نحوی ایفا کنندگان نقش اصلی توسعه و فناوری هستند. در حقیقت، پشت هر نوآوری و تحولی که اتفاق میافتد، چه ابداع محصول جدیدی باشد، چه خدمتی جدید و یا یک مدل جدید از کسب و کار و یا حتی شکل جدید از اداره یک دولت باشد، با مردم شروع میشود و با مردم به پایان میرسد. به همین دلیل است که مشاهده دقیق نیازهای انسانی و ارائه راه حلهای پایداری که انتظارات مردم را برآورده سازد، برای ایده پردازی حائز اهمیت است. میگوییم راه حل پایدار، چرا که آن، نشان دهنده این مهم است که از رقابت موجود در بازار و موانع احتمالی که باید بر آنها غلبه کرد، آگاهی کسب شده و میتواند مهر ضمانتی برای شکلگیری و ایجاد یک ایده عالی و کاربردی باشد.
بنابراین، به وجود آوردن یک نوآوری و کارآفرینی وارد سه مرحله میشود :
مرحله الهام :در این مرحله شما میتوانید به طور مستقیم از افرادی که قرار است برای آنها کاری انجام دهید، الهام بگیرید، یعنی سعی کنید خودتان را در زندگی آنها غوطه ور کنید و حتی تا جایی که نیاز است با آنها همدلی کنید تا بتوانید به عمق نیازهای آنها پی ببرید و باید بدانید که چه مشکلی را میخواهید حل کنید، یعنی باید به نوعی تمام محیط را از هر لحاظ مورد بررسی و کنکاش قرار دهید تا بتوانید مشکلات و مسائل را شناسایی کنید، به گونهای که برای سادهتر کردن موضوع سه سوال را در بعد امکان سنجی، قابلیت دوام و مطلوبیت، از خود بپرسید:
۱. آیا ما میتوانیم این کار را انجام دهیم ؟ (امکان سنجی)
۲. آیا باید این کار را انجام دهیم؟ ( دوام)
۳. آیا مردم چنین چیزی را میخواهند؟ ( مطلوبیت).
مرحله بعدی برای ایجاد تحول و تغییر ، مرحله ایده پردازی است: بدین صورت از آنچه که در مرحله قبل یاد گرفتهاید و ابعاد مسئله را بررسی کردهاید ، میتوانید برای شناسایی فرصتها، طراحی و نمونهسازی راهحلهای احتمالی استفاده کنید و در این فرایند میتوانید از افراد متخصص یا افرادی که به طور مستقیم یا غیرمستقیم در این حیطه کار کرده باشند و یا حتی از مطالعات بین رشتهای کمک بگیرید و به نوعی طوفان فکری ایجاد کنید تا از طریق ایدههای متنوع و متفاوت و ترکیب آنها، به یک ایده و راه حل عالی دست یابید و بدانید چه کسی این فرضیه و ایده را تشویق میکند، چه کسانی مستقیماً تحت تاثیر قرار میگیرند و علیه هر تغییری از آن حمایت میکنند، چه کسانی میتوانند این ایده را به عنوان نقطه شروع ایده بعدی ببینند، چه کسی این کار را تامین مالی میکند، چه کسانی مشتریان بالقوه شما هستند، تا چه اندازهای ایده شما با اهداف رقابتی همخوانی دارد، چه کسانی رقبای این طرح هستند و چگونه میتوانند بازار را تحت تاثیر قرار دهند و چه تهدیدها و موانعی بر سر راه ایده و راه حل شما وجود دارد.
پس، همه این فعالیتها باید با الهام از طریق کاوش افراد واقعی، کاوش مشکلات و نیازهایشان حاصل شود تا بتوان ایدههایی را ترسیم کرد که فرایندها را سرعت ببخشند، ایدههایی که محصولات جدید ایجاد کنند، ایدههایی که نوآوری را ایجاد کنند و ایدههایی که در واقع مشکلات را حل کنند.
توجه داشته باشید که یک ایده تا زمانی که به مرحله سوم یعنی اجرا و پیادهسازی نرسد، همچنان میتواند یک ایده باقی بماند و به خودی خود نمیتواند مشکلی را حل کند. پس راه حل خود را اول، به زندگی خود و در نهایت به بازار عرضه کنید و مطمئن باشید هرچه پرسش و پاسخ بیشتری از مشتریان بالقوه داشته باشید میتوانید ایده خود را در جهت انتخاب یک ایده عالی مورد آزمایش قرار دهید و نقاط ضعف و قوت آن را شناسایی و ایده خود را اصلاح و بازبینی کنید تا نتیجه بهتری بگیرید.
میشل فریر
مترجم: سکینه ملکدار
نظر شما