اینجا کارخانه نوآوری هایوی است ولی نه آن کارخانهای که همه با شنیدن نامش به یاد کارگران زحمتکش و سروصدای دستگاهها میافتند. کارخانه نوآوری بستری است که در آن بسیاری از ابزارها و منابع مورد نیاز کارآفرینی شامل زیرساختها، مربیان و مشاوران، سرمایهگذاران ریسکپذیر، شتابدهندهها، خدماتدهندگان به استارتاپها و کسب و کارها، استارتاپها و بازیگران اصلی اکوسیستم کارآفرینی را در یک فضا گردهم آورده است.
کارخانه نوآوری هایوی دومین شعب پارک فناوری پردیس با وسعت پنج هزار متر مربع در منطقه یک تهران واقع شده است که با همکاری معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری و پارک فناوری پردیس در بهمن ماه ۱۳۹۷ فعالیت خود را به صورت غیر رسمی همزمان با انجام عملیات بازسازی و عمرانی آغاز کرد.
فضای کارخانه نوآوری هایوی دارای چهار ساختمان است تا بتواند میزبان اجزای مختلف این زیست بوم باشد. دفاتر شتابدهی، دفاتر ارائهکنندگان خدمات، دفاتر اختصاصی استارتاپی و شرکتهای دانشبنیان، فضای کار اشتراکی و کلاس و فضای آموزشی و برگزاری رویداد در این کارخانه مستقر شدهاند که هر کدام از این دفاتر با توجه به نوع مخاطبان، نوع رویداد و موضوع برای اجزای مستقر در کارخانه نوآوری هایوی امکان حضور و استفاده وجود دارد.
فرهنگ باقری، مدیر اجرایی کارخانه نوآوری هایوی که ۳۴ سال سن دارد و دارای مدرک دکتری مدیریت تکنولوژی است، از ابتدای تأسیس این کارخانه در کسوت مدیریت فعالیت میکند. او در مصاحبه با کارآفریننیوز از چالشهای پیشروی کارخانه نوآوری هایوی و شرکتهای دانشبنیان و استارتاپهای مستقر در آن میگوید. این مصاحبه را از نظر میگذرانیم.
آقای باقری از فرصتی که در اختیار کارآفریننیوز قرار دادید، سپاسگزارم. لطفا برای مخاطبان درباره هدف از راهاندازی کارخانه نوآوری هایوی بگویید. با شنیدن نام کارخانه نوآوری به نظر میرسد سخن از یک کارخانه صنعتی به میان میآوریم در حالیکه ماهیت این کارخانه با سایر کارخانههای فعلی کاملا متفاوت است.
کارخانه نوآوری مدل جدیدی بود که در زمان معاونت سورنا ستاری توسط شرکتهای دانشبنیان مطرح شد. در نهایت اینکه مکانی برای راهاندازی این کارخانه در نظر گرفتند اما در شروع کار، کارخانه نوآوری آزادی راهاندازی شد. بعد از آن، مسئولان دیدند با توجه به رشدی که اکوسیستم دارد، ازدیاد شتابدهندهها و کسب وکارهای بزرگی که میتوانستند کسب وکارهای کوچک را تقویت کنند، تصمیم به تعدد فضاهای نوآوری برای توسعه اقتصاد دانشبنیان گرفتند. با یک فاصله زمانی کوتاه ۶ ماهه و یک ساله تصمیم گرفتند ناحیهای را در نقطه دیگری احداث کنند که کارخانه نوآوری هایوی بود. پارک پردیس به عنوان بازوی اجرایی اقدامات فناور محور و توسعه آن فضاها در معاونت علمی، شعبه دوم کارخانه نوآوری را تاسیس کرد. به محض اینکه مدیریت اجرایی کارخانه به من سپرده شد، سعی کردیم طرح و برنامهای برای آن بدهیم که متفاوتتر از کارخانه نوآوری آزادی باشد و بتواند تعدادی از افراد را که در اکوسیستم کارآفرینی هستند، جذب کند.
الان ماهیت کارخانه چیست و چه تیمهایی در آن قرار دارند؟
با توجه به اینکه کارخانه نوآوری آزادی در اختیار شتابدهندهها قرار گرفته بود، آن موقع تصمیم گرفتیم میکرواکوسیستمی ایجاد کنیم که سایر بازیگرانی که نیاز به فضاهای بزرگ ندارند و استارتاپهای کوچکتر در این کارخانه مستقر شوند. نگاهمان هم عمومی و به این صورت بود که هر کسی با هر ایده فناور محور و نوآوری در این کارخانه مستقر شود.
یکی از موردهایی که سمت کارخانه آزادی و مدل آن نرفتیم این بود که فضایمان آنقدر هم بزرگ نبود. کارخانه هایوی پنج هزار و ۵۰۰ متر مساحت دارد و سعی کردیم بخشهای مختلفی ایجاد کنیم که فریلنسرها و شرکتهای کوچک و دانشبنیان مستقر شوند. سپس سراغ گروهها و سرمایهگذارانی رفتیم که به این شرکتها خدمات ارائه دهند. در حال حاضر نزدیک به ۸۰ شرکت دانشبنیان و استارتاپ در هایوی مستقر هستند.

کارخانه نوآوری هایوی از چه سالی راهاندازی شد؟
از سال ۱۳۹۶ کارهای اولیه شروع شد. الان حدود پنج سالونیم است که از عمر این کارخانه میگذرد.
یک سری کارکردها و اهداف برای کارخانه نوآوری هایوی تعریف کرده بودید، آیا در این چند سال به این چشمانداز دست یافتید؟ و چقدر از این اهداف دور شدید؟
بخشی از اهداف را همان اول سعی کردیم انجام دهیم اما یک سری اتفاقات محیطی و نیروهای بیرونی باعث شد برنامههای پیشرفت کارخانه مرتب تغییر کند. بخشی از این برنامهها را خوب پیش رفتیم و ۶۰ درصد طبق چیزی که میخواستیم انجام شد اما اتفاقاتی مثل کرونا که یک عامل بیرونی بود، ضربههای متفاوتی به ما زد.
کل کارخانه را برای یک مدت طولانی خالی کرد و هیچ کسی در کارخانه حضور نداشت. خیلی از تیمها شکست خوردند، دورکار شدند یا مدلهای درآمدیشان را تغییر دادند. قطعی اینترنت به خیلی از تیمها ضربه زد. چند تیم داشتیم که با خارج از کشور کار میکردند و سرمایهگذارانشان دیگر به آنها پول ندادند. مهاجرت نخبههای کارخانه، مدل آن را متفاوت کرد و اکوسیستم هایوی نسبت به چیزی که در گذشته بود ضعیفتر شد.
با این شرایطی که در کشور هست و حمایتهایی که صورت نمیگیرد، آیا الزامی هست که باز هم مدلهای مشابه کارخانههای فعلی نوآوری در کشور راهاندازی شود؟
به نظر من الان با این شرایط، تعدد در ایجاد مراکز نوآوری یک کار اشتباه است. الان فقط وجود یک یا دو مرکز که امکان دسترسی مناسب برای همه دارند، ضروری است. هم اکنون باید به فکر غنیکردن همین ۲ کارخانه باشیم تا افراد داخل آن را توانمند کنیم. مثل این است که شما یک آشپزخانه بسیار مجهز گرفتهاید و توقع دارید مشتری بیاید، اما آشپزتان خیلی کم است و به جای اینکه آشپز یا همان فرد توانمند به مجموعه اضافه کنید مدام ظرف اضافه میکنید. افراد توانمند و مستعد کشورمان در حال مهاجرت هستند و افراد دیگری که در کشور ماندند نیازمند قرار گرفتن در مسیر علم هستند.
به این معنا که ۲ کارخانه با دوره آموزشی و رویدادهای آدمسازی داشته باشیم. افرادی که در کشور ماندهاند بتوانند به صورت داینامیک، زیستی را در شرکتهای دانشبنیان تجربه کنند. از سوی دیگر، شرکتها تا حدی پیشرفت و ارزش افزودهای خلق کنند چون اگر نوآوریها به سیستم کسب و کاری و صنعت تزریق نشود، با مشکل مواجه میشویم. ما نیازمند یک مدل متناسب با شرایط روز کشورمان هستیم و نیازی به شوآف نداریم. فکر میکنم شرایطمان نسبت به شرایط منطقه، بحرانیتر و جدیتر است. از نظر سیاسی اگر نگاه کنیم همه کشورها در این زمینه رقابت جدی میکنند و ما به جای رقابت، نشان میدهیم یک سری مراکز داریم و آنطور که باید، کار نمیکنند و هر روز هم با مشکلات جدیدی مواجه هستند.
الان دیدگاه معاونت علمی نسبت به کارخانههای نوآوری چیست و آیا نقش حمایتی خود را ایفا میکند؟
چیزی که از بیرون برداشت میکنم در تغییر بین ۲ معاونت، اولویتها جابهجا شدند و نقش حمایتی پر رنگ نسبت به مراکز نوآوری به شکلی که در گذشته انجام میشد، نمیبینیم.
جابهجایی اولویتها در گذشته چه بود و الان جای خود را به چه مواردی داده است؟
با توجه به صحبتهای معاون علمی، تمرکز روی صنایع متفاوتتر شده است یا نگاه به موضوعاتی از جنس معادن و کشاورزی رفته و به حوزههایی از جنس آیتی توجه کمتر میشود. در دنیا هم صنایع سنتی به وسیله آیتی متحول میشوند. اگر کشاورزی مدرن را نگاه کنیم از طریق IOT کنترل دما و کشت انجام میگیرد و برای ساخت توربینها در صنایع بزرگ از هوش مصنوعی استفاده میشود.

چندان متوجه نمیشوم بها ندادن به این حوزهها چه دلیلی میتواند داشته باشد اما در دوره پیش، تمرکز روی نخبگان و حمایتها بیشتر بود. بچهها تریبون داشتند و راحتتر میتوانستند با مسئولان خود رو در رو صحبت کنند یا گوش شنوایی برای راهحلها وجود داشت.
به نظر شما صنعت تمایلی دارد با کارخانههای نوآوری ارتباط داشته باشد و از تکنولوژیهای خلق شده آنها استفاده کند؟
زمانی که کارخانه نوآوری هایوی را ایجاد کردیم قرار بود نامش کارخانه نوآوری صنایع باشد. اسم را تغییر دادیم اما برنامه را بر اساس کارخانه نوآوری بنا نهادیم. اعتقادم این بود که یک اکوسیستم داخلی شکل گرفته است و نیاز دارد یک اکوسیستم خارج از صنعت که شغل ایجاد میکرد و تجربه و پول دارد در کنار این کارخانه قرار بگیرد.
بر اساس یکی از مباحث درس شیمی، برای برقراری یک پیوند، نیازمند شکلگیری برخورد موثر هستیم. ما هم سعی کردیم برخورد موثر فضای نوآوری و بچههای استارتاپی را با صاحبان صنعت ایجاد کنیم تا نوآوری را به صنعت تزریق کنند و صنعت بتواند ارزش افزوده جدیدی ایجاد کند. در کارخانه نوآوری هایوی دفتر ارتباط با صنعت داشتیم که یک مدت خیلی خوب پیش رفت اما با توجه به اتفاقاتی که در طول مسیر رخ داد، وقتی تعداد شکست استارتاپها بیشتر شود به طور طبیعی نگاه به آن موضوع کمرنگتر میشود. در برههای از زمان، موضوعات خبری، صنعت را خیلی به این سمت جذب کرده بود ولی با توجه به نیازهایی که در دل صنعت برآورده نشد و هزینههایی شد که نتیجه لازم را نگرفتند، صنعت دوباره فاصله خود را با فضای نوآوری زیاد کرد.
چند عامل هم در این زمینه دخیل بود، نخست اینکه صنعت و کارخانههای نوآوری ادبیات مشترکی با هم نداشتند، بنابراین شکستهایی که اتفاق میافتاد و حمایتهایی که نمیشد، صنعت را از این فضا دور کرد.
آقای باقری؛ در مورد کارخانه و فضای نا امیدی که الان شکل گرفته است لطفا بیشتر بگویید.
یکی از مواردی که دولتمردان باید خیلی جدیتر، هوشمندانهتر و با دید بازتری به آن نگاه کنند و اهمیت بدهند، این است که این فضا متکی و قائم به افرادیست که در آن قرار دارند. وقتی فضای نوآوری خالی از افراد و مغزهایی میشود که به شکلگیری بهتر و بهبود شرایط کمک میکنند عملا زمین بازی کیفیت خود را از دست میدهد و بذر خوبی برای برداشت میوه خوب هم نداریم. در دورهای، یک محیط مناسب و کشت خوبی شکل گرفت که شتابدهندهها و کارخانه نوآوری هایوی زمینه مناسبی برای این بذرها بود. اما وقتی خالی از بذر خوب باشیم شرایط هم مناسب نیست.
در حال حاضر، میزان مهاجرت نخبگان کارخانه نوآوری هایوی نسبت به سالهای اولیه شروع فعالیت کارخانه افزایش یافته است. نکتهای که باید به عنوان تلنگر بزرگ به آن نگاه کرد این است که افراد این کارخانه خلق ارزشهای خیلی جدی در کشورهای دیگر ایجاد میکنند. اما در کشور خودشان کم اهمیت شمرده شدند.
به عقیده شما کارخانه نوآوری هایوی چقدر در رشد فضای کارآفرینی تاثیر داشت؟ اگر هم نقشی داشت آیا فضا به این سمت رفت که نقش کارخانه نوآوری در این عرصه کمرنگ شده است؟
قسمت اول سوالتان را باید از افرادی سوال کرد که در کارخانه حضور داشتند و از اینجا رفتند. اما کولهبارشان خالی نبود و دست پر از اینجا رفتتد حتی کسب و کارهایی از ایران به کشورهای خارجی بردند. کارآفرینانی داشتیم که از ۶ صبح تا یک نیمه شب در کارخانه کار میکردند و این اتفاقات از نظر ما ارزشمند بود. نه تنها ما بلکه نقش کل اکوسیستم در کارآفرینی کمتر شده است و به آن صورت کار نمیکنند. فکر میکنم تعداد شتابدهندهها و مراکز نوآوری کم شده است. تیمها دیگر خوب نیستند و افراد مثل گذشته انگیزه ندارند.

در یک دورهای، اینکه یک نفر ایده خود را تبدیل به کسب و کار کند و استارتاپی بزند خیلی متفاوتتر از چیزی بود که الان میبینیم. افراد همدیگر را میدیدند و یک گروه و جلسه تشکیل میدادند. در اجتماعات مختلف این ایدهها پیدا میشد و ایدهها را تبدیل به ایده کسب و کار میکردند. اگر همه عوامل موثر در بزرگ شدن یک اکوسیستم را بررسی کنید، به این نتیجه میرسید که آن عوامل تضعیف یا حذف شدند یا کارکرد گذشته را ندارند. چیزی که باعث رشد و توسعه میشد چرخه معیوبی است که نمیتواند کارکرد سابق خود را داشته باشد.
آیا تجربه شکست هم داشتید که آن را به عنوان تجربه به کارآفرینان جوان منتقل کنید؟
تجربه شکست زیاد دیدم، شاید به این دلیل که در بسیاری از استارتاپها نقش مشاور داشتم. نکتهای که در راهاندازی استارتاپها میبینم این است که برای راهاندازی یک کسب و کار، تمرکز مدیران روی این است که با همرشتهایهای خود، یک کسب و کار راهاندازی کنند که این مدل اصلا خوب نیست و آن را توصیه نمیکنم.
اگر کسب و کارهای مختلف دنیا را ببینید، افراد از حوزههای مختلف میآیند کنار هم قرار میگیرند و کسب و کار را شکل میدهند. در ایران شاید بزرگترین عامل شکست این است که افراد دید کسب و کاری ندارند، سراغ آموزشها هم نرفتهاند و در همان بدو ورود باعث شکستشان میشود که عامل خیلی مهمی به حساب میآید.
نکتهای که دارم این است که کارآفرینی در ایران یک دید بسیار وسیع، صبر، حوصله و پوشیدن کفش آهنین نیاز دارد. اعتقاد شخصیام را اگر بخواهم بگویم، اثرات اجتماعی تخریب افرادی که در این حوزه میآیند بسیار زیاد است و شاید نکتهای که از دید بیرونی نگاه نمیکنیم، بررسی جامعه شناختی موضوعات مرتبط با کارآفرینی است که میتواند آسیبزننده باشد و افراد را به ورطه افسردگی و شرایط نامطلوب ببرد.
این سیاست وجود دارد که هر کسی کارآفرین شود و اشتغالزایی از دوش دولت یا هر مجموعه دیگری برداشته شود. سوق دادن افراد به صورت برنامهریزی نشده به فضای کارآفرینی از این جهت خطرناک است که افراد در ذهنشان با این توهم که امروز کسب و کار میزنیم، فردا شبیه فلان استارتاپ شده و بزرگ می شود و سرمایه جذب میکنیم. این طرز فکر باعث میشود آن فرد بعد از شکست، کارآفرین خوبی در یک سازمان نباشد. این افراد میتوانند کارآفرینان سازمانی باشند و لزومی ندارد فرد، خودش بیاید و راهبری یک کسب و کار را در اختیار بگیرد. باید به این حلقههای مفقوده اهمیت و به افراد آموزش داده شود که کدام از قطعه از پازل بزرگ فضای کارآفرینی هستند.
نظر شما