به گزارش کارآفرین نیوز، نتیجه پژوهش «آناندی مانی» پژوهشگر هندی نشان می دهد که کشاورزان در فصلهایی از سال که پول محصولات فروختهشدهشان را دریافت میکنند، ضریب هوشی بالاتری دارند.
از طرفی نتیجه این پژوهش که از مرکز مزیت رقابتی اقتصاد جهانی دانشگاه وارویک انگلیس بوده را میتوان به سایر مردم هم تعمیم داد.
در واقع هنگامی که افراد مقدار لازم پول برای زندگی خود دارند، ضریب هوشی آنان بالاتر رفته و عملکرد ذهنی آنان بهتر شده و در نتیجه قادر خواهند بود، تصمیمهای درستتری بگیرند.
از سوی دیگر استثنائاتی نیز وجود خواهد داشت، با این وجود این امر دور از ذهن نیست که هرچه دغدغه افراد افزایش یابد، میزان تمرکز آنان کاهش داشته و در نتیجه تصمیم گیری فرد از دقت لازم برخوردار نخواهد بود.
موانع ذهنی فقر
پول دغدغهای فراگیر و بزرگ برای انسان از هر جنس و ملیتی بوده و داشتن آن به معنی امکان دسترسی انسان به نیازهای اولیه و در سطوح بالاتر نیازهای ثانویه است و نداشتن آن می تواند به مانعی بزرگ در راه موفقیت تبدیل شود.
مسئله رابطه بین پول و آموزش بهتر و داشتن امکانات بیشتر نیست بلکه بحث، به موانعی ذهنی مربوط بوده که نداشتن پول ایجاد می کند.
از طرفی در کودکی این تصور را برای ما ایجاد کرده اند که فرزندان افراد متمول در زندگی و کار خود موفقیتی کسب نمی کنند و در بهترین حالت ممکن کسب و کار خانوادگی خود را ادامه می دهند، با این وجود آنچه در واقعیت مشاهده می شود، با این تصور در تضاد است.
همچنیین بارها این جمله را شنیده ایم که افراد با دست خالی کسب و کار خود را آغاز کرده و تبدیل به یک کارآفرین موفق شده اند.
قطعا نمی توان چند نمونه معدود از این کارآفرینان را انکار کرد، اما همانطور که استیو جابز، بیل گیتس و مارک زاکربرگ تصور اشتباهی را به ما القا میکنند که کارآفرینان بزرگ جهان از سن خیلی پایین کسبوکارشان را راه انداختهاند، راه اندازی کسب و کار با دستان خالی شبیه به یک افسانه است.
اینکه یک کارآفرین با پشتوانه مالی مدعی باشد که بدون تکیه بر ثروت خود توانسته کسبوکارش را سر پا نگه دارد، ادعایی بیپایه و اساس است.
این نکته را باید پذیرفت که فاصله بسیاری میان کارآفرینی که دچار مشکل نقدینگی شده و هیچ پشتوانه ای ندارد با کارآفرینی که در همین معضل گرفتار شده اما به پشتوانه مالی خود امیدوار بوده، وجود دارد. درواقع نباید تاثیر پشتوانه را منکر شد.
انصاف حکم می کند که پشتوانه های صاحب یک کسب و کار را در نظر گرفت و حقایق پنهان را عنوان کرد.
امید به جوانانی که در مقایسه با دیگران در نقطه صفر و حتی پایین از آن قرار دارند، درصورتی می تواند موثر باشد که تمام حقایق دنیای کسب و کار به انها گفته شود.
بازگو کردن داستان موفقیت افرادی که با وجود وضعیت مالی مطلوب خانواده، هیچ حمایتی از آنان نشده است و در مسیر کارآفرینی، کاملا مستقل بوده اند، هیچ لطفی به جوانانی نمی کند. این نوع ادعاها بیشتر باعث سرخوردگی افراد پس از شکست احتمالی خواهد شد.بهتر است حقایق را آنطور که هست بازگو شود و کسی را به بی راهه هدایت نکرد. چرا نباید صادق بود؟
برگرفته از راه پرداخت
نظر شما